{{item.fa_name}}

جست‌و‌جوی دقیق برای معنی (.iv &.tv، .n): پیچ‌، در واژه‌نامه ترجمیک

متاسفانه جستجوی دقیق عین این کلمه یا عبارت، نتیجه‌ای دربرنداشت.




معنی (.iv &.tv، .n): پیچ‌، توپ‌ پارچه‌، از جاجستن‌، رها , کردن‌، (.vda): راست‌، بط‌ورعمودی‌، مستقیما، ناگهان‌, معنی (پهذ &پفذ، پئ): پیچ‌، توپ‌ پارچه‌، از جاجستن‌، رها پ کردن‌، (پذیش): راست‌، بط‌ورعمودی‌، مستقیما، ناگهان‌, معنی (,iv &,tv، ,n): /d]‌، تm/‌ /اc]i‌، اx [ا[sتj‌، ciا , lcbj‌، (,vda): cاsت‌، fz‌mcukmbd‌، ksتrdkا، jا;iاj‌, معنی اصطلاح (.iv &.tv، .n): پیچ‌، توپ‌ پارچه‌، از جاجستن‌، رها , کردن‌، (.vda): راست‌، بط‌ورعمودی‌، مستقیما، ناگهان‌, معادل (.iv &.tv، .n): پیچ‌، توپ‌ پارچه‌، از جاجستن‌، رها , کردن‌، (.vda): راست‌، بط‌ورعمودی‌، مستقیما، ناگهان‌, (.iv &.tv، .n): پیچ‌، توپ‌ پارچه‌، از جاجستن‌، رها , کردن‌، (.vda): راست‌، بط‌ورعمودی‌، مستقیما، ناگهان‌ چی میشه؟, (.iv &.tv، .n): پیچ‌، توپ‌ پارچه‌، از جاجستن‌، رها , کردن‌، (.vda): راست‌، بط‌ورعمودی‌، مستقیما، ناگهان‌ یعنی چی؟, (.iv &.tv، .n): پیچ‌، توپ‌ پارچه‌، از جاجستن‌، رها , کردن‌، (.vda): راست‌، بط‌ورعمودی‌، مستقیما، ناگهان‌ synonym, (.iv &.tv، .n): پیچ‌، توپ‌ پارچه‌، از جاجستن‌، رها , کردن‌، (.vda): راست‌، بط‌ورعمودی‌، مستقیما، ناگهان‌ definition,